ON MY OWN

و به نام گناه که ثابت میکند تو آدمی و او خدا

خورشید مجسم

در نقطه ای تاریک رو به سوی خورشیدی مجسم حرکت میکنم که نمیدانم کجاست. و زمین زیرپایم گرچه سنگ است و خاک. دریایی خونین میبینم؛ بهای برای رسیدن به سرزمینی سبز و صلح سفیدی که جز همان خورشید، چیزی آن را خدشه دار نمیکند.
و در انتها بر روی قله ها اگرچه تنها بودم. اما صدای سایه های بسیاری را پشت سرم شنیدم که داشتند پچ پچ میکردند.
و این زمانی بود که نوشتم.
نوشتم از چیزهای که هیچ وقت نفهمیدم. و این تاوان گناه من بود؛ که مانند همیشه نوای ضعیف پیرهرزه گرد زمان، صدایم میزند: خوب که چه؟ وقتی روزی همه این ها فراموش شوند. و همه چیز روزی دفن شود؟ تو را حتی وارثانت هم نخواهند شناخت. و از تو چیزی از یک اسم و تاریخ ولادت و وفات هم نخواهند ماند؟
در این جهان پارادوکسی وار همه نقطه ای مشترک داریم و آن ماندن یا رفتن است؟ سردردی همیشه گی از چه چیز خوب یا بد بودن؟ و البته که هیچ وقت فارغ التحصیل نخواهم شد؛ تا وقتی نتوانم کلمات ساده ای مانند درست و غلط را تعریف کنم. به راستی کدامینشان خیر و دیگری شر است؟ آیا میشود هر دو یکی باشند یا یکی از آن ها هر دوی این ها باشند؟

ساکو شجاعی

98.5.20


پارادوکس

این صدا، صدای آشنای دستگاهی است که در زمان پیری و هنگام مرگ سمفونی خود را بر تو خواهد خواند، قلبی که دیگر حاضر به کشیدن این همه حقارت و شریک جرم بودن در تولید بی حد و حصر تو در لجن نیست خود ارکستر این آهنگ خواهد بود.

...


ادامه مطلب »

خاطره سی کانیان با 80 نفر مهمان از شهر بناب

در راه به خیلی چیزها فکر کردم و با خود از دنیای اطرافم سخن می گفتم. از تنهایی ها و رنج های مردم و بیش از همه به خودم که چه شد این گونه در چرخ عالم سردرگم مانده ام

...


ادامه مطلب »
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

All About Me :)

خان و خادم دیدم و مخلوق خالق ندیدم.
خاتون و خواجه دیدم و خالق مخلوق ندیدم.
اما هرچه را که ندیدم در چشمان کور عالم دیدم.
......................................
بر احساس ضرب خورده ام و سوار بر جسم باکره ام
میتازم از این قیل و قال تنهایی به سوی بیابانی نمادین
که هرچند دخترانش از خاک اند و خار اما می ارزند به صد گلبرگ و رنگ دختران خزان
-Sako-

Join Us

Join us in YouTube Join us in Telegram

documentary

    مستند سرای هیمن


    مستند سرگذشت محمد اوراز